باران می زند،بارانی تند که در هر قطره خاطرات را جای داده.از میان آسمان رها
میشود بر سر زمینیان و خراب می گردد بر دل خیابان.کوچه بی میل،سرد و
تاریک حضورت را بر دوش می کشد.هزاران هزار نگاه رد و بدل می گردد
میان من،میان اطراف...
و یک غروب به تلخی تمام بدرود های سراسیمه ای که نثارت کردم می نگرد
برمن.
سرمایی آشنا که چند روزیست دوباره ظهور کرده،چنگ می افکند بر پیکر
کرخت و بی روحم.
بگذار با بوسه ای بر این قلب مجروح برای لحظه ای کوتاه هم شده،درد را
تسکین بخشد
بگذار تا به یاد آید آن روزگاران یاس آلود اما شیرین...
بگذار تا همیشه در یاد زنده باشی...
بعضیا مگن عشق شناخت خود شخص هستش نه دیگری ، به نظرم عشق توجه به دیگری برای فرار از خود هستش .
دقیقا
koofto in ghalbe majrooh baraye lahzeiy kootah ham shode dard ra taskin bakhshad to dardet chie ghalat kard dard dari khodetam midooni chi migamaa enghad chiz bazi dar miari khoda asabi mishe y dardi bet neshoon mide k befami dard chie... na shokr baba to mano dari vase kole omret basse dg.... dg chi mikhay!
واقعا یه لحظه ترسیدم.تمام حسمو پروندی.ولی واقعا ممنون واسه خوندن.ترکوندی.