هرزه ای به نام زندگی

I give,u take,this life that i forsake,been cheated of my youth,you turned this lie to truth(MetallicA.

هرزه ای به نام زندگی

I give,u take,this life that i forsake,been cheated of my youth,you turned this lie to truth(MetallicA.

night psychedelia

این پلک ها را به آرامی بر هم فرو می نهم تا نگاهم را از واقعیت بیرون بشویم...چشم ها بی تاب تاریکی اند و بیذار (از) نور... جسم تهی از حرکت و عضلات مملو از رخوت...
دنیای بیرون روی به محو گذاشته و دنیایی نو در درون به خود رنگ می گیرد...افکار و دقدقه ها،یکی پس از دیگری ذهن را ترک می گویند و جای خود را به احساس و آرامش می بخشند...نشانه های فهم کم کم از وجودم رخت بر می بندند و  وهم رفته رفته در آن جای می گیرد...
حس می کنم بی وزن می گردم.بی وزن و بی وزن تر...همچون ذره ای از غبار که در آغازین ساعات یک صبح اسفندی،در آسمان گرگ و میش جاده ای خیس،در دست باد رهاست...
آن خطوط سپید و کوتاه را می بینم که پیاپی در گذرند،از مقابل نگاهم...
با کیلومترها بر ساعت سرعت،در هوای نمناک و گرفته،در حال پروازم،به سوی افقی نا معلوم،شاید از نیستی،شاید از هستی...
هرکدام که باشد،بسیار دور می نمایاند...
بوته زاریست دو سوی این جاده...