هرزه ای به نام زندگی

هرزه ای به نام زندگی

I give,u take,this life that i forsake,been cheated of my youth,you turned this lie to truth(MetallicA.
هرزه ای به نام زندگی

هرزه ای به نام زندگی

I give,u take,this life that i forsake,been cheated of my youth,you turned this lie to truth(MetallicA.

دم...بازدم

زبانه می کشد...
از میان تلی خاکستر...
انباشته روی هم...
در گلوگاه وجود...
با هر دم گر می گیرد
بیشتر...
با هر بازدم وحشی تر می گردد

این ثانیه هایند آورنده ی خشم

این لحظه هایند آغشته به نفرت

قلب غرق در خون...
با هر دم ،میان پنجه هایم فشرده می گردد...
جان می دهد

با هر باز دم ،رها می کنمش...از سر نو می تپد...
مرگ...بگذار غرق نگاهت بمانم

Psychosis, 02:19 AM by Harakiri For The Sky

دانلود آهنگ


شهر متروکه و من در میانه

همچنان محبوس جایی میان دیشب و کابوس هایم
گمشده در اتاق هایی با درب های قفل شده...این دیوار ها برایم حس قفس دارند

در حالیکه رویا ها از لحظه ای به لحظه ای دیگر...زندگی ام می شوند

صدا ی پا که به آرامی از طبقه ی پایین شنیده می شود
گمگشته ایم برای همیشه در نا کجا آباد...چه کس اهمیت می دهد؟
حال رفته اند با گذران سالیان...این واژه های تازنده که هرگز نتوانستم بگویمت...
دلم برایت تنگ است...

دیوار ها را هم که بشکنی...در علفزارها گیرت خواهند انداخت...
یک قدم جلو تر و خلا که نزدیکتر می آید سوی پرتگاه
بسوزان تک تک پل ها را...تک تک خیابان ها را...
که نشانمان دادند مسیر اشتباه را...

که رفتند راه را سوی تباهی...
چنان مکان تنهایی...

با باور ها و قلب هایمان
شکسته در دست...
به دنبال دلیلیم...در ورای این خرابه ها...
دستانمان، بالا، سوی آسمان...زخم پشت زخم می ستانیم
و حال سهممان را از این همه رویا های شکسته می طلبیم...

سکوت زمستان،آواییست کر کننده در گوش هایم
و این شب ها بی پایان،در تداوم...
و این سایه ها که بلند تر و بلندتر می گردند...
نمی توانم درک کنم این عذاب را...
نمی توانم در یابم برای چی ست
و در آخر،چه وقت آرامش پاییزی ام را خواهم یافت؟ 



This city is a no man's land and I'm in the middle,
still stuck somewhere between last night and disturbing dreams.
Lost in locked up rooms, these walls feel like a casket,
from one moment to the other the dreams become my life.

Silent tappings keep creeping up from downstairs,
we're forever lost in Dystopia, but who cares?
All these charging words I could never say to you,
are gone with the years now, but somehow I miss you.

Break down the walls, they'll cath you in the rye,
one step further, the void comes closer to the edge.
Burn the bridges down, all the streets led us the wrong way,
following down the road to perdition, what a lonely place.

With shattered beleifs and hearts in hands,
we're searching for reasons, ways beyond these ruins.
With arms recently raised and gathering wounds,
now we demand our tribute for all these broken dreams.

The silence of winter is a deafening noise to my ears,
these nights drag unendingly and shadows grow longer.
I cant' understand this agony, what is it for?
When will I at last find my autumn asylum?